سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روز بعد از اربعین

دوشنبه 85 اسفند 21 ساعت 8:52 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دیروز با یکی از دوستان در مورد ژ اربعین بحث شد که همه مردم چرا خیال می کنند که تمام سختی های حضرت زینت و بقیه فقط روز اربعین و روز عاشورا بود اما این طرز فکر غلط است چرا چون که تمام سختی ها و درد و رنج ها بعد از اربعین و روز عاشورا بود مردم روز عاشورا و اربعین را که تمام کردند خیال می کنند دیگه تمام شد همه محرم و صفر به عاشورا و اربعینش بود که تمام شد و بعد عروسیها و خوشحالی ها و ... ها شروع می شود اما حضرت زینب بعد از عاشورا تمام رنج ها و سختی ها یش شروع شد و همچنین بعد از اربعین که حضرت زینب برگشتند تازه شروع کردند به گریه و زاری بعد از این همه روزی که از کربلا دور بودند سرها را خاک کردند و ... می خواهم شما هم مرا در این مورد راهنمایی کنید و بنده را از پیشنهاداتتان مستفیض کنید .

اللهم عجل لولیک الفرج 


نوشته شده توسط : محب علی

نظرات دیگران [ نظر]


اربعین از نظر مردم و امام

پنج شنبه 85 بهمن 26 ساعت 6:59 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام .

من می خواستم در مورد اربعینی که مردم برای مرده ها می گیرند بگم و در مورد اربعین امام حسین اما در یک کتاب دیدم که در این باره بحث کرده و

من هم خوشم آمد و برای شما آوردم حتما بخوانید و بفهمید که نباید برای مرده ها اربعین گرفت

 

اربعین سید الشهدا علیه السلام سند حقانیت و مظلومیت او را در عرصه کشمکش حق و باطـل نمـودار می سازد . تشکیل مجالس و

محافل سنوی برای اولیاء دین گر چه از اهم امور و الزم مهمات است ، ولی برای هیچکدام از آنها مسأله اربعین وجود ندارد و تنها و

تنها برای حضرت سید الشهدا عـلیه السلام ایـن سنت شعـار در مـکتب تششیـع وضـع و جـعل گـردیده است .

امروز رسم بر این است که بـرای افـراد مـتوفی مـجلس تـرحیم ، و یـا بـه عـبارت امـروزی و بسیـار بسیـار غـلط ، مـجلس

بزرگداشت می گیرند و به خیال خود روح آن مرحوم را از این مجلس غریق رحمت و عنایت حق می گرداند .

 

منبع : کتاب اربعین در فرهنگ شیعه   

تألیف : سید محمد حسین حسینی طهرانی


نوشته شده توسط : محب علی

نظرات دیگران [ نظر]


باب الحوائج رقیه

پنج شنبه 85 بهمن 26 ساعت 6:50 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

یه داستان قشنگ یکی برام تعریف کرد خوبه برای شما هم بگم .

یک زن آمریکایی بوده برای ماموریت اومده بوده به سوریه و کنار حرم حضرت رقیه یه اتاق در یه آپارتمان اجاره کرد شب اول که دراتاق خود خوابیده بود یه وقت دید صدای گریه و ناله ای به گوشش میرسه و نمیزاره بخوابه رفت و به صاحب هتل گفت چه خبره گفت که هیچ چی یه عده دارند برای یه دختر سه ساله گریه میکنند . شب دوم دوباره اومد بخوابه که دید دوباره صدا میاد رفت پایین دوباره همان اتفاق افتاد تا سه شب .  شب سوم خودش رفت که ببینه چه خبره رفت دید که توی یه خرابه نشسته اند و دارند گریه میکنند وقتی رفتم و سوال کردم تمام ماجرا را برای من تعریف کردند من هم ناراحت شدم رفتم درساختمان و خوابیدم چند روز بعد به من زنگ زدند که بچه در حال مرگه و داره میمیره میگه رفتم حرم وگفتم دختر خانم من شما را نمی شناسم و از راه دوری اومدم بچه ام مریضه و داره می میره اگه شما شفاش بدهید من هم نذر میکنم که هر سال یه فرش بیارم و توی حرمت بندازم رفت تا به خونه رسید زنگ زدند که بچه ات خوب شده و داره بازی می کنه نمیدونیم چه طور شد یهو یی دیدیم بلند شد و سرو حال بازی اش را کرد . آره... خلاصه هرسال دیگه میومد و برای حرم فرش می انداخت

 

یه شعرزیبا هم هست شنیدم خیلی قشنگ بود:

نازم آن آموزگاری را که در نصف روز            دانش آموزان عالم را چنین دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد در جهان              بعد از آن با خون هفتادو دوتن امضا کند


نوشته شده توسط : محب علی

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

در کنار بی بی و یه داستان
[عناوین آرشیوشده]